اگر مــردم به هنگامى كه بلاها بـر آنان فــرود مى آمد و نعمت ها از دستشان مى رفت، بــانيت هاى خــوب و دلى مشتـاق به پروردگارشان پناه مى بردند (#استغفار)، بــى گمــان هــر از دسـت رفتــه اى به آنان باز مى گشت و هــر فــاســدى اصـلاح مى شد.
ترجمه: ۸۲ -بطور مسلم يهود و مشركان را دشمن ترين مردم نسبت به مؤمنان خواهى يافت ، ولى آنها را كه مىگويند مسيحى هستيم نزديكترين دوستان به مؤمنان مى يابى ، اين به خاطر آن است كه در ميان آنها افرادى دانشمند و تارك دنيا هستند و آنها ( در برابر حق ) تكبر نمىورزند . ۸۳ -و هر زمان آياتى را كه بر پيامبر نازل شده بشنوند چشمهاى آنها را مىبينى كه ( از شوق ) اشك مىريزد بخاطر حقيقتى را كه دريافته اند ، آنها مىگويند : پروردگارا ايمان آورديم ، ما را با گواهان ( و شاهدان حق ) بنويس. ۸۴ -چرا ما ايمان به خدا و آنچه از حق به ما رسيده نياوريم در حالى كه آرزو داريم ما را در زمره جمعيت صالحان قرار دهد ؟! ۸۵ -خداوند آنها را به خاطر اين سخن باغهائى از بهشت پاداش داد كه از زير درختان آن نهرها جارى است ، جاودانه در آن خواهند ماند و اين جزاى نيكوكاران است . ۸۶ -و كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند آنها اهل دوزخند.
شان نزول : نخستين مهاجران اسلام بسيارى از مفسران از جمله طبرسى در مجمع البيان و فخر رازى و نويسنده المنار در تفسيرهاى خود از مفسران پيشين نقل كرده اند كه اين آيات درباره نجاشى زمامدار حبشه در عصر پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) و ياران او نازل شده است و در حديثى كه در تفسير برهان نقل شده اين موضوع مشروحا آمده است. آنچه از روايات اسلامى و تواريخ و گفتار مفسران در اين زمينه استفاده مىشود چنين است : در سالهاى نخستين بعثت پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) و دعوت عمومى او ، مسلمانان در اقليت شديدى قرار داشتند ، قريش به قبائل عرب توصيه كرده بود كه هر كدام ، افراد وابسته خود را كه به پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) ايمان آورده است تحت فشار شديد قرار دهند و به اين ترتيب هر يك از مسلمانان از طرف قوم و قبيله خود سخت تحت فشار قرار داشت. آن روز تعداد مسلمانان براى دست زدن به يك جهاد آزاديبخش كافى نبود ، پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) براى حفظ اين دسته كوچك ، و تهيه پايگاهى براى مسلمانان در بيرون حجاز ، به آنها دستور مهاجرت داد ، و حبشه را براى اين مقصد انتخاب فرمود و گفت : در آنجا زمامدار صالحى است كه از ستم و ستمگرى جلوگيرى مىكند ، شما آنجا برويد تا خداوند فرصت مناسبى در اختيار ما بگذارد . منظور پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) نجاشى بود ( نجاشى اسم عامى بود همانند كسرى كه به تمام سلاطين حبشه گفته مىشد ، اما اسم نجاشى معاصر پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) اصحمه كه در زبان حبشى به معنى عطيه و بخشش است بود). يازده مرد و چهار زن از مسلمانان عازم حبشه شدند و از طريق دريا با كرايه كردن كشتى كوچكى راه حبشه را پيش گرفتند ، و اين در ماه رجب سال پنجم بعثت بود ، و اين مهاجرت ، مهاجرت اول نام گرفت . چيزى نگذشت كه جعفر بن ابو طالب و جمعى ديگر از مسلمانان به حبشه رفتند و هسته اصلى يك جمعيت متشكل اسلامى را كه از 82 نفر مرد و عده قابل ملاحظه اى زن و كودك تشكيل مىشد به وجود آوردند. طرح اين مهاجرت براى بت پرستان سخت دردناك بود ، زيرا بخوبى مىديدند چيزى نخواهد گذشت كه با يك جمعيت متشكل نيرومند از مسلمانان كه تدريجا اسلام را پذيرفته و به سرزمين امن و امان حبشه رفته اند روبرو خواهند شد ، براى بهم زدن اين موقعيت دست به كار شدند ، و دو نفر از جوانان باهوش و فعال و حيله گر و پشت هم انداز يعنى عمرو بن عاص و عمارة بن وليد را براى بهم زدن موقعيت مسلمانان حبشه انتخاب كردند و با هداياى فراوانى به حبشه فرستادند.
اين دو نفر در كشتى شراب نوشيدند و بجان هم افتادند ولى بهر حال براى پياده كردن نقشه خود وارد سرزمين حبشه شدند ، و با مقدماتى به حضور نجاشى بار يافتند ، و قبلا با دادن هداياى گرانبهائى به اطرافيان نجاشى موافقت آنها را جلب كرده و قول تاييد و طرفدارى از آنان گرفته بودند . عمرو عاص سخنان خود را از اينجا شروع كرد ، و با نجاشى چنين گفت : ما فرستادگان بزرگان مكه ايم تعدادى از جوانان سبك مغز در ميان ما پرچم مخالفت برافراشته اند و از آئين نياكان خود برگشته و به بدگوئى از خدايان ما پرداخته و آشوب و فتنه بپا كرده و در ميان مردم تخم نفاق پاشيده اند ، و از موقعيت سرزمين شما سوء استفاده كرده و به اينجا پناه آوردند ، ما از آن مىترسيم كه در اينجا نيز دست به اخلالگرى زنند ، بهتر اين است كه آنها را به ما بسپاريد و به محل خود باز گردانيم ... اين را گفتند و هدايائى را كه با خود آورده بودند تقديم داشتند . نجاشى گفت : تا من با نمايندگان اين پناهندگان به كشورم تماس نگيرم نمىتوانم در اين زمينه سخن بگويم ، و از آنجا كه اين بحث يك بحث مذهبى است بايد از نمايندگان مذهبى نيز در جلسهاى در حضور شما دعوت شود. روز ديگرى در يك جلسه مهم كه اطرافيان نجاشى و جمعى از دانشمندان مسيحى و جعفر بن ابى طالب به عنوان نمايندگى مسلمانان ، و نمايندگان قريش ، حضور داشتند ، نجاشى پس از استماع سخنان نمايندگان قريش رو به جعفر كرد و از او خواست كه نظر خود را در اين زمينه بيان كند. جعفر پس از اداى احترام چنين گفت : نخست از اينها بپرسيد آيا ما جزء بردگان فرارى اين جمعيتيم ؟ ! عمرو گفت : نه شما آزاديد. جعفر - و نيز سؤال كنيد آيا آنها دينى بر ذمه ما دارند كه آن را از ما مى طلبند ؟ ! عمرو - نه ما هيچگونه مطالبه اى از شما نداريم. جعفر - آيا خونى از شما ريخته ايم ؟ كه آنرا از ما مىطلبيد ؟ ! عمرو - نه چنين چيزى در كار نيست. جعفر - پس از ما چه مىخواهيد كه اين همه ما را شكنجه و آزار داديد و ما از سرزمين شما كه مركز ظلم و بيدادگرى بود بيرون آمديم ؟ ! سپس جعفر رو به نجاشى كرد و گفت : ما جمعى نادان بوديم ، بت پرستى مىكرديم ، گوشت مردار مىخورديم ، انواع كارهاى زشت و ننگين انجام مىداديم ، قطع رحم مىكرديم و نسبت به همسايگان خويش بدرفتارى داشتيم ، و نيرومندان ما ضعيفان را مىخوردند ! ولى خداوند پيامبرى در ميان ما مبعوث كرد كه به ما دستور داده است هر گونه شبيه و شريك را از خدا دور سازيم و فحشاء و منكرات و ظلم و ستم و قمار را ترك گوئيم ، به ما دستور داده نماز بخوانيم ، زكات بدهيم ، عدالت و احسان پيشه كنيم و بستگان خود را كمك نمائيم . نجاشى گفت : عيساى مسيح نيز براى همين مبعوث شده بود ! سپس از جعفر پرسيد آيا چيزى از آياتى كه بر پيامبر شما نازل شده است حفظ دارى ؟ جعفر گفت : آرى و سپس شروع به خواندن سوره مريم كرد . حسن انتخاب جعفر ، در مورد آيات تكان دهنده اين سوره كه مسيح و مادرش را از هر گونه تهمت هاى ناروا پاك مىسازد ، اثر عجيبى گذاشت تا آنجا كه قطره هاى اشك شوق ، از ديدگان دانشمندان مسيحى سرازير گشت ، و نجاشى صدا زد به خدا سوگند نشانه هاى حقيقت در اين آيات نمايان است ! هنگامى كه عمرو خواست در اينجا سخنى بگويد و تقاضاى سپردن مسلمانان را بدست وى كند ، نجاشى دست بلند كرد ، و محكم بر صورت عمرو كوبيد و گفت : خاموش باش بخدا سوگند اگر بيش از اين سخنى در مذمت اين جمعيت بگوئى ترا مجازات خواهم كرد ! اين جمله را گفت و رو به مامورين كرد و صدا زد هداياى آنها را به آنان برگردانيد و آنها را از حبشه بيرون نمائيد ، و به جعفر و يارانش گفت آسوده خاطر در كشور من زندگى كنيد ! اين پيش آمد علاوه بر اثر تبليغى عميقى كه در زمينه شناساندن اسلام به جمعى از مردم حبشه داشت ، سبب شد كه مسلمانان مكه جدا روى اين پايگاه مطمئن حساب كنند ، ومسلمانان تازه وارد را براى آن روز كه قدرت كافى بيابند به آنجا روانه سازند.
سالها گذشت ، پيامبر(صلىالله عليه وآله وسلّم) هجرت كرد و كار اسلام بالا گرفت ، و عهدنامه حديبيه امضا شد و پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) متوجه فتح خيبر گشت ، در آن روز كه مسلمانان از فرط شادى به خاطر در هم شكستن بزرگترين كانون خطر يهود در پوست نمىگنجيدند ، از دور شاهد حركت دست جمعى عده اى بسوى سپاه اسلام بودند ، چيزى نگذشت كه معلوم شد اين جمعيت همان مهاجران حبشه اند كه به آغوش وطن باز مىگردند در حالى كه قدرتهاى اهريمنى دشمنان در هم شكسته شده و نهال اسلام به قدر كافى ريشه دوانيده است . پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) با مشاهده جعفر و مهاجران حبشه ، اين جمله تاريخى را فرمود : لا ادرى انا بفتح خيبر اسر ام بقدوم جعفر ؟ ! : نميدانم از پيروزى خيبر خوشحالتر باشم يا از بازگشت جعفر ؟ مىگويند علاوه بر مسلمانان ، هشت نفر از شاميان كه در ميان آنها يك راهب مسيحى بود و تمايل شديد به اسلام پيدا كرده بودند ، خدمت پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) رسيدند و پس از شنيدن آيات سوره يس بگريه افتادند و مسلمان شدند و گفتند چقدر اين آيات به تعليمات راستين مسيح شباهت دارد . و طبق روايتى كه در تفسير المنار از سعيد بن جبير نقل شده نجاشى سى نفر از بهترين ياران خود را به عنوان اظهار علاقه به پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) و آئين اسلام به مدينه فرستاد ، و همانها بودند كه با شنيدن آيات سوره يس گريستند و اسلام را پذيرفتند ، آيات فوق نازل شد و از اين مؤمنان تجليل كرد. (اين شان نزول منافات با آن ندارد كه سوره مائده در اواخر عمر پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) نازل شده باشد ، زيرا اين سخن مربوط به اكثريت آيات سوره است ، هيچ مانعى ندارد كه بعضى از آيات در حوادث قبل نازل شده باشد و بدستور پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) به مناسبتهائى در اين سوره قرار گيرد ) .
تفسیر كينه توزى يهود و نرمش نصارى در اين آيات مقايسه اى ميان يهوديان و مسيحيانى كه معاصر پيامبر اسلام (صلىالله عليه وآله وسلّم) بوده اند شده است. در نخستين آيه يهود و مشركان در يك صف قرار داده شده اند و مسيحيان در صف ديگر ، در آغاز مىگويد : سرسخترين دشمنان مومنان ، يهود و مشركان هستند ، و با محبتترين آنها نسبت به مؤمنان مدعيان مسيحيتند ( لتجدن اشد الناس عداوة للذين آمنوا اليهود و الذين اشركوا و لتجدن اقربهم مودة للذين آمنوا الذين قالوا انا نصارى ) . تاريخ اسلام بخوبى گواه اين حقيقت است ، زيرا در بسيارى از صحنه هاى نبردهاى ضد اسلامى ، يهود بطور مستقيم يا غير مستقيم دخالت داشتند و از هر گونه كار شكنى و دشمنى خود دارى نمىكردند ، افراد بسيار كمى از آنها به اسلام گرويدند ، در حالى كه در غزوات اسلامى ، كمتر مسلمانان را مواجه با مسيحيان مىبينيم و نيز افراد زيادى از آنها را مشاهده مىكنيم كه به صفوف مسلمين پيوستند. سپس قرآن دليل اين تفاوت روحيه و خط مشى اجتماعى را طى چند جمله بيان كرده ، مىگويد : مسيحيان معاصر پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) امتيازاتى داشتند كه در يهود نبود. نخست اينكه : در ميان آنها جمعى دانشمند بودند كه به اندازه دانشمندان دنياپرست يهود در كتمان حقيقت كوشش نداشتند ( ذلك بان منهم قسيسين ) و نيز در ميان آنها جمعى تاریك دنيا بودند كه درست در نقطه مقابل حريصان يهود گام برمىداشتند ، هر چند گرفتار انحرافاتى بودند ولى باز در سطحى بالاتر از يهود قرار داشتند ( و رهبانا). بسيارى از آنها در برابرپذيرش حق خاضع بودند و تكبرى از خود نشان نمىدادند ، در حالى كه اكثريت يهود به خاطر اينكه خود را نژاد برتر مىدانستند ، از قبول آئين اسلام كه از نژاد يهود برنخاسته بود سر باز مىزدند ( و انهم لا يستكبرون). به علاوه جمعى از آنان ( همانند همراهان جعفر و جمعى از مسيحيان حبشه ) هنگامى كه آيات قرآن را مىشنيدند ، اشك شوق از ديدگانشان بخاطر دست يافتن به حق سرازير مىشد ( و اذا سمعوا ما انزل الى الرسول ترى اعينهم تفيض من الدمع مما عرفوا من الحق). و با صراحت و شهامت و بىنظرى صدا مىزدند : پروردگارا ! ما ايمان آورديم ، ما را از گواهان حق و همراهان محمد (صلىالله عليه وآله وسلّم) و ياران او قرار ده ( يقولون ربنا آمنا فاكتبنا مع الشاهدين ) . آنها بقدرى تحت تاثير آيات تكان دهنده اين كتاب آسمانى قرار مىگرفتند كه مىگفتند : چگونه ممكن است ما به خداوند يگانه و حقايقى كه از طرف او آمده است ايمان نياوريم در حالى كه انتظار داريم ما را در زمره جمعيت صالحان قرار دهد. (و ما لنا لا نؤمن بالله و ما جائنا من الحق و نطمع ان يدخلنا ربنا مع القوم الصالحين). البته همانطور كه در بالا اشاره كرديم ، اين مقايسه بيشتر درباره يهود و مسيحيان معاصر پيامبر اسلام (صلىالله عليه وآله وسلّم) است ، زيرا يهود با اينكه داراى كتاب آسمانى بودند ، بخاطر دلبستگى بيش از اندازه به ماديات ، در صف مشركانى قرار گرفته بودند كه از نظر مذهبى با آنها هيچ وجه اشتراكى نداشتند ، در حالى كه در ابتدا ، يهوديان مبشران اسلام محسوب مىشدند و انحرافاتى همانند تثليث و غلو مسيحيت را نداشتند ، اما دنيا پرستى شديد آنها را به كلى از حق بيگانه كرد ، در حالى كه مسيحيان آن عصر چنين نبودند . ولى تاريخ گذشته و معاصر به ما مىگويد:مسيحيان قرون بعد درباره اسلام و مسلمين ، مرتكب جناياتى شدند كه دست كمى از يهود نداشت. جنگهاى طولانى و خونين صليبى در گذشته و تحريكات فراوانى كه امروز از ناحيه استعمار كشورهاى مسيحى بر ضد اسلام و مسلمين مىشود چيزى نيست كه بر كسى پنهان باشد ، بنابر اين نبايد آيات فوق را به عنوان يك قانون كلى در باره همه مسيحيان دانست جمله هاى اذا سمعوا ما انزل الى الرسول ... و ما بعد آن ، گواه بر اين است كه اين آيات درباره جمعى از مسيحيان معاصر پيامبر (صلىالله عليه وآله وسلّم) نازل شده است. در دو آيه بعد به سرنوشت اين دو طايفه و پاداش و كيفر آنها اشاره شد ، نخست مىگويد : آنها كه در برابر افراد با ايمان ، محبت نشان دادند ، و در مقابل آيات الهى سر تسليم فرود آوردند ، و با صراحت ايمان خود را اظهار داشتند ، خداوند در برابر اين به آنها باغهاى بهشت را پاداش مىدهد كه از زير درختان آن نهرها جارى است و جاودانه در آن مىمانند و اين است جزاى نيكوكاران (فاثابهم الله بما قالوا جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها و ذالك جزاء المحسنين ) و در مقابل ، آنها كه راه دشمنى را پيمودند و كافر شدند و آيات خدا را تكذيب كردند اهل دوزخند ( و الذين كفروا و كذبوا باياتنا اولئك اصحاب الجحيم ) .
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
همانا دنيا پرستان چونان سگها براى دريدن صيد در شتابند، برخى به برخى ديگر هجوم آورند، و نيرومندشان، ناتوان را مى خورد، و بزرگترها بر كوچكترها غلبه می یابند. و يا چونان شترانى هستند كه برخى از آنها پاى بسته، و برخى ديگر در بيابان رها شده، كه راه گم كرده و در جادّه هاى نامعلومى در حركتند، و در وادى پر از آفتها، و در شنزارى كه حركت با كندى صورت مى گيرد گرفتارند، نه چوپانى دارند كه به كارشان برسد، و نه چراننده اى كه به چراگاهشان ببرد'
ترجمه: ۶۵ -و اگر اهل كتاب ايمان بياورند و تقوا پيشه كنند گناهان آنها را مى بخشيم و در باغهاى پر نعمت بهشت وارد مى سازيم . ۶۶-و اگر آنها تورات و انجيل و آنچه بر آنها از طرف پروردگارشان نازل شده ( قرآن ) را برپا دارند از آسمان و زمين روزى خواهند خورد ، جمعى از آنها ميانه رو هستند ولى اكثرشان اعمال بدى انجام مىدهند .
تفسیر به دنبال انتقادات گذشته از برنامه و روش اهل كتاب ، در اين دو آيه آنچنان كه اصول تربيتى اقتضا مىكند ، قرآن براى بازگرداندن منحرفان اهل كتاب به راه راست ، و نشان دادن مسير واقعى به آنها ، و تقدير از اقليتى كه در ميان آنان وجود داشت و با اعمال خلاف آنها همگام نبود ، نخست چنين مىگويد : اگر اهل كتاب ايمان بياورند و پرهيزكارى پيشه كنند ، گناهان گذشته آنها را مى پوشانيم و از آن صرفنظر مىكنيم . (و لو ان اهل الكتاب آمنوا و اتقوا لكفرنا عنهم سيئاتهم ) نه تنها گناهان آنها را مى بخشيم بلكه در باغهاى بهشت كه كانون انواع نعمتها است آنها را وارد مىكنيم . (و لادخلنا هم جنات النعيم ) اين در زمينه نعمتهاى معنوى و اخروى است . سپس به اثر عميق ايمان و تقوا حتى در زندگى مادى انسانها ، اشاره كرده ، مىگويد اگر آنها تورات و انجيل را برپا دارند و آنرا به عنوان يك دستور العمل زندگى در برابر چشم خود قرار دهند ، و به طور كلى به همه آنچه از طرف پروردگارشان بر آنها نازل شده اعم از كتب آسمانى پيشين و قرآن بدون هيچگونه تبعيض و تعصب عمل كنند ، از آسمان و زمين ، نعمتهاى الهى آنها را فرا خواهد گرفت . (و لو انهم اقاموا التوراة و الانجيل و ما انزل اليهم من ربهم لاكلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم) . شك نيست كه منظور از برپا داشتن تورات و انجيل ، آن قسمت از تورات و انجيل واقعى است كه در آن زمان در دست آنها بود ، نه قسمتهاى تحريف يافته كه كم و بيش از روى قرائن شناخته مىشد ، و منظور از ما انزل اليهم من ربهم همه كتابهاى آسمانى و دستورات الهى است ، زيرا اين جمله مطلق است ، و در حقيقت اشاره به اين است كه نبايد تعصبهاى قومى را با مسائل دينى و الهى آميخت ، كتابهاى آسمانى عرب و يهود مطرح نيست ، آنچه مطرح است دستورهاى الهى است و به اين بيان قرآن مىخواهد تا آنجا كه ممكن است از تعصب آنها بكاهد و راه را براى نفوذ در اعماق جانشان هموار سازد ، و لذا تمام ضميرها در اين آيه بخود آنها بازگشت مىكند ( اليهم ، من ربهم ، من فوقهم ، من تحت ارجلهم ) همه بخاطر اين است كه از مركب لجاجت فرود آيند و تصور نكنند تسليم در برابر قرآن به معنى تسليم يهود در برابر عرب است ، بلكه تنها تسليم در برابر خداى بزرگشان است . شك نيست كه منظور از بر پا داشتن مقررات تورات و انجيل ، عمل به اصول آنهااست ، زيرا همانطور كه بارها گفته ايم ، اصول تعليمات انبياء در همه جا يكسان است و تفاوت در ميان آنها تفاوت كامل و اكمل است و اين منافات با آن ندارد كه بعضى از احكام آئين قبل را ، بوسيله بعضى از احكام آئين بعد نسخ كند . خلاصه اينكه آيه فوق يكبار ديگر ، اين اصل اساسى را مورد تاكيد قرار مىدهد كه پيروى از تعليمات آسمانى انبياء تنها براى سر و سامان دادن به زندگى پس از مرگ نيست ، بلكه بازتاب گسترده اى در سرتاسر زندگى مادى انسانها نيز دارد ، جمعيتها را قوى ، و صفوف را فشرده ، و نيروها را متراكم ، و نعمتها را پربركت ، و امكانات را وسيع ، و زندگى را مرفه ، و امن و امان مىسازد .
نظرى به ثروتهاى عظيم مادى و نيروهاى فراوان انسانى كه امروز در دنياى بشريت بر اثر انحراف از اين تعليمات به صورت سلاحهاى مرگبار و كشمكشهاى بىدليل و كوششهاى ويرانگر ، نابود مىگردد ، دليل زنده اين حقيقت است ، امروز حجم ثروتهائى كه در جهت تخريب دنيا - اگر درست بينديشيم - به كار مىرود ، هر گاه بيشتر از ثروت هائى كه در مسيرهاى سازنده مصرف مىشود نباشد از آن هم كمتر نيست . امروز مغزهاى متفكرى كه براى تكميل و توسعه و توليد سلاحهاى جنگى و كشمكشهاى استعمارى كار مىكند ، قسمت مهمى از نيروهاى ارزنده انسانى را تشكيل مىدهد ، و چقدر نوع بشر به اين سرمايه ها و اين مغزهائى كه بيهوده از بين مىرود ، براى رفع نيازمندي هايش محتاج است ، و چقدر چهره دنيا زيبا و خواستنى و جالب بود اگر همه اينها در راه آبادى به كار گرفته مىشدند . ضمنا بايد توجه داشت كه منظور از جمله : من فوقهم و من تحت ارجلهم آن است كه تمام نعمتهاى آسمان و زمين ، آنها را فرا خواهد گرفت ، و اين احتمال نيز هست كه اين جمله ، كنايه اى بوده باشد از عموميت نعمتها همانطور كه در ادبيات عرب و غير عرب ، گاهى گفته مىشود : فلان كس از فرق تا قدم غرق نعمت شد يعنى در تمام جنبه ها . و نيز اين آيه ، پاسخى است به گفتارى كه از يهود در آيات گذشته خوانديم كه اگر مىبينيد نعمتهاى الهى از شما قطع شده ، به خاطر اين نيست كه بخل در ذات مقدس خداوند راه يافته و دست او بسته باشد ، بلكه اين اعمال شما است كه در زندگى مادى و معنوى شما منعكس شده و هر دو را تيره ساخته است و تا شما باز نگرديد ، اينها نيز باز نگردند . در پايان آيه ، اشاره به اقليت صالح اين جمعيت كرده ، مىگويد : با اينكه بسيارى از آنها بدكارند ولى جمعيتى معتدل و ميانه رو در ميان آنها وجود دارند ( كه حسابشان با حساب ديگران در پيشگاه خدا و در نظر خلق خدا جدا است ) . (منهم امة مقتصدة و كثير منهم ساء ما يعملون) .نظير اين تعبير در باره اقليت صالح اهل كتاب ، در آيات 159 و 181 سوره اعراف و 75 آل عمران نيز ديده مىشود .
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
امیرالمومنین علی علیه السلام در خطبه ۱۶۰ نهج البلاغه حضرت مسیح علیه السلام را اینگونه توصیف می کنند:
نهج البلاغه
اگر خواهی از عیسی بن مریم علیه السلام بگویم ، که سنگ را بالش خود قرار می داد ، لباس پشمی خشن به تن می کرد، و نان خشک می خورد، نان خورش او گرسنگی، و چراغش در شب ماه، و پناهگاه زمستان او شرق و غرب زمین بود، میوه و گُل او سبزیجاتی بود که زمین برای چهار پایان می رویاند ، زنی نداشت که او را فریفته خود سازد ،فرزندی نداشت تا او را غمگین سازد ، مالی نداشت تا او را سرگرم کند ، و آزو طمعی نداشت تا او را خوار و ذلیل نماید، مرکب سواری او دو پایش، و خدمتگزار وی، دستهایش بود.
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
امیرالمومنین (علیه السلام) به فرزندشان محمد بن حنفيه فرمودند :
فرزندم! از فقر بر تو مى ترسم پس از آن به خدا پناه ببر. چراكه فقر ، هم دين انسان را ناقص مى كند و هم عقل را مشوش مى سازد و هم مردم را به او و او را به مردم بدبين مى كند.
نهج البلاغه حکمت ۳۱۹
نکته: منظور از فقر در این فرمایش "تنها" فقر مادی نیست، چرا که اهلبیت رسالت سلام الله علیهم خودشان فقر را انتخاب نمودند و لذا در بیان دیگری مولی الموحدین میفرمایند؛ الفقرُ فَخری ، فقر برای ما مایع فخر است، بلکه منظور انواع فقر از جمله فقر فرهنگی است،
راغب اصفهانى در ماده «فقر» در كتاب مفردات مى گويد:
فقر در چهار معنا استعمال مى شود: اوّل: وجود نيازهاى ضرورى در انسان و در همه موجودات كه خداى متعال در آيه شريفه (۱۵ سوره «فاطر») به آن اشاره فرمود:
سوم: فقر نفس، و حرص و آز است و بعيد نيست كه حديث مشهور نبوى «كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً» اشاره به آن باشد و نقطه مقابل آن غناى نفس است.
چهارم: فقر به معناى نياز و وابستگى به ذات پاك پروردگار است، همانگونه كه در دعا وارد شده است: «اللّهُمَّ اغْنِني بِالاِْفْتِقارِ إلَيْکَ؛ يعنى خداوندا مرا وابسته به ذات پاك خويش گردان»-۶۳۴۸-
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
در آغاز سرما خود را بپوشانید ، ودر پایانش آن را دریابید، زیرا با بدن ها همان می کندکه با برگ درختان خواهد کرد: آغازش می سوزاند و پایانش می رویاند. نهج البلاغه حکمت۱۲۸
اگر مردم مىدانستند در معرفت و شناخت خدا چه فضيلتى نهفته است هرگز به رونق زندگى دنيا و نعمتهاى دنيوى كه خداوند به دشمنان خود داده نظر نمى افكندند و دنياى آنها در نگاه ايشان زبونتر از چيزى بود كه آنها زير پاى خود لگد مىكنند.
ايشان بهره مند گردند به معرفت و شناخت خداى عزّ و جلّ و بدان شادكام باشند چونان شادكامى كسى كه هميشه در باغهاى بهشت با اولياى خدا به سر مى برد.
همانا شناخت خداى عزّ و جلّ انس بخش هر وحشتى، و يار و همدم هر گونه تنهايى، و روشنا بخش هر ظلمتى و نيرو رسان هر ناتوانى و درمان هر دردى است.
همانا پيش از شما مردمى بودند كه كشته مى گشتند و به آتش كشيده مى شدند و با ارّه تكه تكه مى گشتند و زمين با همه پهناورى بر ايشان تنگ مى شد، و تمام اين شرايط آنها را از باورى كه داشتند بر نمى گرداند،
و كسانى كه بر سر آنها چنين بلاهايى مى آوردند نه به سبب مطالبه خون يا آزارى بود كه از آنها مى ديدند، بلكه از ايشان تنها از آن روى انتقام مى كشيدند كه، بخداوند عزیز حمید، ايمان داشتند.
پس از پروردگارتان درجات ايشان را طلب كنيد و بر ناگواريهاى روزگار خود صبر ورزيد، تا به پيامدهاى تلاش آنها دست پیدا کنید.
لبیک نقل است که حضرت موسی علیه السلام در کوه طور در مناجات خود عرض کرد: یا الله العارفین (ای خدای عارفان) جواب آمد لبیک (یعنی ندای تو را پذیرفتم) سپس عرض کرد: یا الله المطیعین (ای خدا اطاعت کنندگان) جواب شنید لبیک، سپس عرض کرد: یا الله العاصین (ای خدای گنهکاران)، این دفعه سه بار شنید لبیک، لبیک ؛ لبیک . حضرت موسی علیه السلام عرض کرد: حکمتش چیست که این دفعه سه بار شنیدم که فرمودی لبیک، به او خطاب شد: عارفان به معرفت خود، و نیکوکاران به کار نیک خود، و مطیعان به اطاعت خود، اعتماد دارند، ولی گنهکاران، جز به فضل من، پناهی ندارند، اگر از درگاه من ناامید گردند، به درگاه چه کسی پناه ببرند؟
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
قال الرضا علیه السلام: ان سرک ان تکون معنا فی الدرجات العلی من الجنان فاحزن لحزننا و افرح لفرحنا.
امام رضا علیه السلام به ریان بن شبیب فرمود: اگر تو را خوشحال می کند که در درجات والای بهشت با ما باشی، پس در اندوه ما غمگین باش و در شادی ما خوشحال باش.جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص 549
بر تمام کسانی که صاحب فکر و اندیشه هستند و توانایی قلم زدن در فضای مجازی را دارند، واجب است در این عرصه وارد شده و از ارزشهای نظام دفاع نمایند و به جنگ توطئه های دشمنان بروند ...
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی تلویزیونی بمناسبت سالروز ولادت رسول اکرم(ص) و امام صادق(ع) 13 /آبان/ 1399
سیاست ما درباره آمریکا با رفتوآمد اشخاص تغییر نمیکند باید قوی شویم تامأیوس شوند
گرانیهای اخیر هیچ توجیهی ندارد و باید با مدیریت هماهنگ دستگاهها علاج شود
دفاع دولت فرانسه از وحشیگری فرهنگی روی دیگر سکه دفاع از منافقین و صدام است
دو روی تمدن وحشی حضرت آیتالله امام خامنهای: دفاع فرانسه از وحشیگریِ فرهنگی یک کاریکاتوریست، روی دیگر سکّهی دفاع از منافقین و صدّام است. این کارها به اسلام و پیغمبر صدمهای نمیزند، امّا وسیلهای برای شناخت این تمدن وحشی است. ۹۹/۰۸/۱۳
پرچم در احتضار حضرت آیتالله امام خامنهای: «رژیم آمریکا بشدّت دچار انحطاط سیاسی، مدنی و اخلاقی است و خیلی عمر طولانی نخواهد کرد و منهدم خواهد شد. البتّه بعضیهایشان اگر سرِ کار بیایند زودتر منهدم میکنند، بعضی یک خرده دیرتر منهدم میکنند؛ لکن به هر حال این حقیقت است.» ۱۳۹۹/۰۸/۱۳
توصیه رهبرانقلاب به تلاش بیشتر مسئولین در «اقتصاد، امنیت و فرهنگ»؛ تلاش مضاعف و هوشمندانه حضرت آیتالله امام خامنهای در بخشی از سخنرانی تلویزیونی در تاریخ ۱۳۹۹/۸/۱۳ مسئولان را به تلاش بیشتر در سه مقوله «اقتصاد، امنیت و فرهنگ» فراخواندند و نکاتی در این باره بیان کردند که در این اطلاعنگاشت مرور میشود.
اگر قرار باشد كه دانشگاه ما در عین اینكه دانشگاه اسلامی است -یعنی علوم اسلامی در آنجا تدریس میشود، مسائل ضد اسلامی در آن جاها نمیآید، قیافه و شكل ظاهری دانشگاه هم اسلامی است- اما همان اخلاق دانشگاه غربی و سوغات فرنگی را باز هم داشته باشد و حفظ كند این چیز مطلوبی نیست، چیز خوبی نیست. چون غیر از محتوای درسی و علمی محتوای اخلاقی كه بخش عمدهای از فرهنگ انسان را و یك مجموعه را تشكیل میدهد این چیز قابل توجهی است، باید به آن توجه بكنید.۱۳۶۴/۰۹/۲۶
امام خامنه ای:
منش طلبگی ... اگر از یك دانشجو میپرسیدند آقا شما چرا آمدی دانشجو بشوید؟ میگفت، آمدم تا یك شغل خوب پیدا كنم، آمدم بشوم مثلاً پزشك، بشوم مهندس، بشوم نمیدانم چه، و هیچ ابائی نبود از اینكه بگوید كه آدم تا یك مثلاً درآمد خوبی در آینده داشته باشم، زندگیام را میخواهم خوب تأمین بكنم. در عرف حوزهی علمیه این عیب است، اگر از یك طلبهای بپرسند آقا شما برای چی آمدی؟ اگر در دلش هم تأمین زندگی آینده باشد، جرأت نمیكند به زبان بیاورد، این یك عیب محسوب میشود كه اِ یك نفر بیاید طلبه بشود برای اینكه زندگیاش را تأمین بكند! این یك ارزش منفی است، یك نقطهی منفی و سیاه است ...
اگر ما بتوانیم ... كانال بزنیم بین حوزه و دانشگاه روحیهی درس را، عبادت دانستن و به عنوان وظیفهی الهی انجام دادن، این را ما منتقلش كنیم به دانشگاه كه البته این انتقال كار آسانی هم نیست. اما ببینید چه قیامت عظیمی برپا خواهد شد. 1364/09/26
امام خامنه ای:
بصیرتافزایی
یک هدف برای مبلغین آن کسانی که میتوانند اسلام را تبلیغ کنند، تبیین کنند برای مردم، درس بخوانند برای اینکه بشوند یک مبلّغ، ممکن است مجتهد هم اصلاً نشوند. لازم هم نیست، قدرت اجتهاد و استنباط پیدا کند۱۳۶۴/۰۹/۲۶
وحدت حوزه و دانشگاه
وحدت حوزه و دانشگاه عبارت از این است كه ما این دو كانون علمی، این دو مركز تعلیم و تعلّم را از لحاظ اخلاق حاكم بر آنها، از لحاظ سیستم و سازماندهی حاكم بر آنها، و از لحاظ برخی از محتواها به هم نزدیك كنیم.۱۳۶۴/۰۹/۲۶
امام خامنه ای:
بصیرتافزایی
یک هدف برای مبلغین آن کسانی که میتوانند اسلام را تبلیغ کنند، تبیین کنند برای مردم، درس بخوانند برای اینکه بشوند یک مبلّغ، ممکن است مجتهد هم اصلاً نشوند. لازم هم نیست، قدرت اجتهاد و استنباط پیدا کند ... 1364/09/26
تبلیغ, مبلغان
ما برای انتقال معارف اسلامی به اعماق جامعه و به دبیرستانها، به دانشجویان دانشگاهها، به دانشآموزان دبیرستانها و به خیلی از نقاط این جامعه احتیاج داریم به انسانهایی كه از اسلام و از مبانی اسلامی و از تفكر الهی اسلام آگاه باشند ... 1364/09/26
*****
مشعل روشنگر حضرت آیتالله امام خامنهای:«شخصیت موسی بن جعفر در داخل زندان هم همان شخصیت مشعل روشنگری است که تمام اطراف خودش را روشن میکند، ببینید حق این است. حرکت فکر اسلامی و جهاد متکی به قرآن یک چنین حرکتی است، هیچ وقت متوقف نمیماند، حتی در سختترین شرایط.» ۱۳۶۴/۰۱/۲۳
امام خامنه ای:
تلاش ائمه(علیهمالسلام) برای رساندن جامعه به اهداف نبوی ائمه (علیهم السّلام)
بعد از آنیکه احساس کردند در محیط امامت و محیط اهل بیت هدف پیغمبر برآورده نشد، یعنی «یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة» (سوره مبارکه الجمعة آیه 2) انجام نگرفت، بعد از آنی که دیدند تشکیل یک نظام اسلامی، تشکیل یک دنیای اسلامی آنطوری که پیغمبران خواسته بودند، بعد از دوران صدر اول بکلی فرمواش شد و جای نبوت و امامت را سلطنت گرفت، کسریها و قیصرها و قلدرها و اسکندرها و دیگر نامداران ظالم و طاغی تاریخ در لباس جانشینی و خلافت با نام سلسلهی بنیامیه و بنیعباس روی کار آمدند و قرآن به آن شکلی که ارباب مُلک و قدرت میخواستند، تفسیر شد و ذهنهای مردم تحت تأثیر عملکرد خائنانهی آن عالمانی که سر در آخور مطامع و محبتهای مادیِ ارباب حکومت و مُلک داشتند قرار گرفت، یک نقشهی کلی در زندگی ائمه به وجود آمد. 1364/01/23
امام خامنه ای:
نشانههای مبارزه سیاسی در زندگی امام کاظم(علیهالسلام) در اتاق خصوصی حضرت که جز اصحاب خاص آن حضرت کسی به آن اتاق دسترسی ندارد، نشانههای یک آدم جنگی مکتبی مشاهده میشود. شمشیری هست که نشان میدهد که هدف جهاد است. لباس خشنی هست که نشان میدهد وسیله، زندگی خشونت بار رزمی و انقلابی است و قرآنی هست که نشان میدهد هدف این است؛ میخواهیم به زندگی قرآنی برسیم با این وسائل، و این سختیها را هم تحمل کنیم. 1364/01/23
مانع نبودن علم الهی ائمه (علیهم السّلام) از مبارزات سیاسی آنان
ائمه (علیهم السّلام) حداقل از دوران امام حسن مجتبی به بعد، یک حرکت زیر زمینی همه جانبهی سیاسی و انقلابی را به قصد قبضه کردن حکومت شروع کرده بودند.
حاکمیت اسلامی یک تلاشی است که با دانستن آنها حقایق را و آینده را، هیچ منافاتی ندارد. خب پس این را به طور خلاصه همهی برادران و خواهران بدانند که ائمه (علیهم السّلام) همهیشان بمجرد اینکه بار امانت امامت را تحویل میگرفتند، یکی از کارهائی که شروع کردند، یک مبارزهی سیاسی بود، یک تلاش سیاسی بود برای گرفتن حکومت.۱۳۶۴/۰۱/۲۳
امام خامنه ای:
بصیرتافزایی یکی از هدفهای ائمه تبیین درست اسلام و تفسیر حقیقی قرآن و افشاگری تحریفها و تحریف کنندهها بود 1364/01/23
نهج البلاغه گنجینه عظیم
واقعا نهج البلاغه گنجینه عظیمی است که به این سادگی، حتی به موجودی آن نمیشود دسترسی پیدا کرد، یعنی آن را فهمید، و بعد از این که چنین موجودی را شناختیم، نوبت کار اصلی یعنی بهرهبرداری است. ما هنوز موجودی نهج البلاغه را هم نمیدانیم، البته بسیاری از منابع غنی اسلامی همین وضعیت را دارند، اما نهج البلاغه با رتبه و پایه والایی که دارد در حقیقت یک استثناء است و باید به صورت یک گنجینه استثنایی با آن برخورد کرد.
من در باره توجهی که ما باید به نهج البلاغه پیدا کنیم میخواهم هشدار بدهم.
ما این توجه را امروزه کم داریم، مثل این که نمیدانیم چه گنجینه معرفت بیپایانی در این کتاب هست، یا هنوز برای مردم ما، حتی برای محققین ما، اهمیت دستیابی به منبع عظیم این کتاب بینظیر به طور کامل کشف نشده است.
بیانات در پنجمین کنگره بینالمللی نهجالبلاغه
امام خامنه ای:
اگر ما در شرایط کنونی جهان اسلام که عدد مسلمانها عدد کثیری است و اقطار وسیعی از جغرافیای عالم را گرفتهاند و آراء و عقاید و نظرات، اجتهادها و مکتبهای گوناگون بر ذهن و روحشان حاکم است، اگر بتوانیم متون صدر اسلام را احیاء کنیم کمک زیادی به ایجاد یک محور اصلی برای این اجتهادها کردهایم. نهج البلاغه را از این دیدگاه نگاه کنید.
نهج البلاغه کلام اولین مؤمن به وحی محمدی است. و کلام خلیفه پیغمبر، خلیفهای که همه مسلمانها بر او اتفاق نظر دارند، و امامی که به اعتقاد شیعه و بسیاری از اهل سنت افضل صحابه است. یعنی انسانی در این حد عظمت و اهمیت، سخنانش، سخنرانیهایش، خطبههایش، عینا باقی مانده و این میتواند نشان دهنده متنی عظیم و اصیل از معارف اسلامی باشد. اخلاق هست، زهد هست، رهبری در جامعه هست، نظام سیاسی هست، نظام اجتماعی هست، عرفانی هست. ما میتوانیم پایههای اعتقاد کامل و جامع به اسلام را در این کتاب پیدا کنیم.
امام خامنه ای:
احیای نهج البلاغه وظیفه همه مسلمانهاست ...
این کتاب وقتی در کنار قرآن قرار بگیرد، یقینا تالی قرآن است. یعنی ما دیگر کتابی نداریم که دارای این حد از اعتبار و جامعیت و قدمت باشد. لذا احیای نهج البلاغه وظیفه ما شیعیان تنها نیست، وظیفه همه مسلمانهاست، یعنی هر کس علی بن ابی طالب علیه السلام را قبول دارد، و مسلمان است- چون در اسلام کسی نیست که این بزرگوار را قبول نداشته باشد- همه مسلمانها به عنوان احیای یک میراث بینظیر اسلامی باید نهج البلاغه را زنده کنند. و این احیا نه فقط به معنای کثرت چاپ، که خوب زیاد هم چاپ شده، بلکه به معنای کار کردن و تحقیق کردن در زمینه آن است، همچنان که در زمینه قرآن کریم کار شده، تفسیرهای زیادی نوشته شده، در علوم قرآنی کار شده، درباره نهج البلاغه هم باید این کارها انجام گیرد. همان طور که قرآن خوانده میشود نهج البلاغه هم باید خوانده شود. چون تالی قرآن است، دنباله قرآن است. همان طور که مسلمانها خودشان را موظف میدانند با قرآن انس پیدا کنند و ندانستن قرآن را برای خود نقص میشمارند، ندانستن نهج البلاغه هم باید نقص به حساب بیابد.
ما از مقاومت در منطقه و مقاومت فلسطین که یکی از برجستهترین فصول تاریخ اسلامی است دفاع میکنیم؛ و از هر کسی که با اسرائیل مبارزه کند و رژیم صهیونیستی را بکوبد و مقاومت را تأیید کند، همهجور حمایتی را که برای ما ممکن باشد از او میکنیم. 1394/05/26
شهید مدافع حرم شهید جواد الله کرمی (خلیل) تاریخ شهادت : 1395/02/19 | محل شهادت : خانطومان - سوریه
در فرازی از وصیتنامه شهید مدافع حرم شهید محمود رادمهر آمده است: «پروردگارا، نمی دانم که چه زمانی، در کجا و چگونه به دیدار تو خواهم شتافت. اما عاجزانه از تو می خواهم که اولاً مرگ من در راه دفاع از دینت باشد. و در این راه توفیق شهادت در راه خودت را نصیبم کنی...»
ای دوستان از دین مبین اسلام پیروی کنید و در حفظ ارزش های انقلاب کوشا باشید. ای خواهران گرامی حجاب اسلامی را رعایت نمایید که به خاطر حفظ شرافت اسلام و مملکت عزیزمان، ایران به جبهه می رویم.
شهید رحیم شیرپیشه | شهادت: بیست و دوم بهمن ماه 1361در جزیره مجنون
بخشی از وصیت نامه:
من اين بندهی حقير چه وصيّتى بالاتر از اين ميتوانم كنم كه از راه حق سرپيچى نكنيم و هميشه پيرو رهبر باشيم و وحدت مسلمين را حفظ كنيم. ديگر مردم ما آگاهند آنها هر كدام براى خود معلمى هستند كه درسشان را خوب بلدند و ميدانند كه براى اسلام بايد از جانها و ماديات دنيوى گذشت و در معرض امتحان خود را ازهر قيد و بندى رهانيد و به ريسمان استوار الهى چنگ زد.
شهید رحیم شیرپیشه | شهادت: بیست و دوم بهمن ماه 1361در جزیره مجنون
بخشی از وصیت نامه:
بیدار شوید
بله ديگر مردم ما مردم كوفه نيستند. پيامى ديگر دارم براى عده اى كه هنوز خوابند و حيران و سرگردان در تاريكيها پرسه ميزنند. بيدار شويد، بيدار شويد، تا كى كر و كور خواهيد بود؟!؟ پروردگار عظيم الشانمان ما را در معرض امتحان قرار داده. ما همه كوچك و بزرگ موظفيم كه به فرمان رهبر انقلاب اسلاميمان با تمام ابعادش گوش كنيم و سرپيچى از فرمان امام سرپيچى از فرمان پیامبرخداست. يا رسول الله، يامحمد، اى برگزيده ی خدا، راهت را ادامه خواهيم داد. پروردگارا! چشم مارا هر چه زودتر به ديدار امام مهديمان (عج) روشن گردان.والسّلام عليكم و رحمه الله و بركاته.
دسترسی آسان ماموران آژانس به دانشمندان هستهای به بهانهی مصاحبه! گفته میشود مشخصات دانشمند بزرگ هسته ای کشور دکتر فخری زاده، از طریق ماموران آژانس(آمانو) به بهانه مصاحبه شناسایی و در اختیار موساد قرار گرفته است.
درسهای نهج البلاغه؛ کلام امیر/ بینیازی از دنیاپرستان
در سال 30 هجری وقتی که عثمان، حضرت اباذر را به بیابان خشک ربذه تبعید می کرد، فرمانی صادر کرد که کسی حق ندارد او را بدرقه کند. امام علیه السّلام و فرزندانش اعتنایی به آن نکرده و اباذر را بدرقه کردند. ایشان به هنگام بدرقه او فرمودند: ای اباذر همانا تو برای خدا به خشم آمدی، پس امید به کسی داشته باش که به خاطر او غضبناک شدی، این مردم برای دنیای خود از تو ترسیدند، و تو بر دین خویش از آنان ترسیدی، پس دنیا را که به خاطر آن از تو ترسیدند به خودشان واگذار، و با دین خود که برای آن ترسیدی از این مردم بگریز. این دنیا پرستان چه محتاجند به آنچه که تو آنان را از آن ترساندی، و چه بی نیازی از آنچه آنان تو را منع کردند. و به زودی خواهی یافت که چه کسی فردا سود می برد و چه کسی بر او بیشتر حسد می ورزند اگر آسمان و زمین درهای خود را بر روی بنده ای ببندند و او از خدا بترسد، خداوند راه نجاتی از میان آن دو برای او خواهد گشود. آرامش خود را تنها در حق جستجو کن، و جز باطل چیزی تو را به وحشت نیندازد. اگر تو دنیای این مردم را می پذیرفتی، تو را دوست داشتند، و اگر سهمی از آن بر می گرفتی دست از تو بر می داشتند.
خدایث رحمت کند بدان که ربا حرام و از گناهان کبیره است و خداوند بر آن وعده آتش داده است پس پناه می بریم از آتش ربا را همه کتابهای آسمانی و همه پیامبران حرام کرده اند.
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
در دیدار اعضای ستاد ملی مقابله با کرونا مطرح کردند؛ 03 / آبان / 1399
لزوم اتخاذ تصمیمهای قاطع، اقناع افکار عمومی و همکاری همگانی
کار برخی افراد در هتک حرمت رئیسجمهور غلط بود؛ انتقاد متفاوت از اهانت است
دعا، توسل و استغفار برای دفع بلا معجزه میکند
مفتخر به جنایت حضرت آیتالله امام خامنهای: «تحریمهای خباثتآمیز آمریکا جنایت است. رئیسجمهور آمریکا اظهار خوشحالی میکند که با تحریمهای حداکثری، اقتصاد ایران را دچار اختلال کردیم... فقط آدمهای رذلی مثل شماها هستند که به جنایت افتخار میکنند؛ علیه یک ملت دارید جنایت میکنید افتخار هم میکنید!» ۱۳۹۹/۰۸/۰۳
در فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم مهدی طهماسبی آمده است: «خداوند بهتر میداند که رسالتش را کجا قرار دهد؛ لذا عاجزانه از همهی خانوادهام بهطور خاص و همهی دوستان و همهی کسانی که صدای من به گوششان میرسد این است که در خط و مسیر ولایت مطلقهی فقیه باشید تا این انقلاب آسیبی نبیند.»
درسهای نهج البلاغه؛ کلام امیر/ ضرورت اطلاعت از امام جامعه
ضرورت اطاعت از رهبری
همانا خداوند پیامبری راهنما را با کتابی گویا، و دستوری استوار بر انگیخت. هلاک نشود جز کسی که تبهکار است و بدانید که بدعت ها به رنگ حق در آمده و هلاک کننده اند، مگر خداوند ما را از آنها حفظ فرماید، و همانا حکومت الهی حافظ امور شماست، بنابر این زمام امور خود را بی آن که نفاق ورزید یا کراهتی داشته باشید به دست امام خود سپارید.
به خدا سوگند اگر در پیروی از حکومت و امام، اخلاص نداشته باشید، خدا دولت اسلام را از شما خواهد گرفت که هرگز به شما باز نخواهد گردانید و در دست دیگران قرار خواهد داد
درسهای نهج البلاغه؛
افشاء توطئه ناکثین
همانا ناکثین عهدشکن به جهت نارضایتی از حکومت من به یکدیگر پیوستند، و من تا آنجا که برای وحدت اجتماعی شما احساس خطر نکنم صبر خواهم کرد، زیرا آنان اگر برای اجرای مقاصدشان فرصت پیدا کنند، نظام جامعه اسلامی متزلزل می شود.
آنها از روی حسادت بر کسی که خداوند حکومت را به او بخشیده است به طلب دنیا برخاسته اند. می خواهند کار را به گذشته باز گردانند. حقّی که شما به گردن ما دارید، عمل کردن به کتاب خدا (قرآن)، و سنّت پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ) و قیام به حق و بر پاداشتن سنّت اوست.